مروری بر اهم مطالب جلسه پانزدهم

۱۴۰۲/۹/۱۹

تاویل رابطه تشکیک به نسبت پذیری، در مباحث هستی شناسی گشایش ایجاد نموده و به فرجام یابی این مبحث بعنوان بنیاد معرفت شناسی و علوم انسانی در ابعاد گوناگونش می.انجامد.
نسبت دو گونه است: (۱) رابطه من با دیگری (۲) رابطه دیگری با من.
در الگوی هرمی هستی، وقتی نسبت در شبکه قرار میگیرد، نسبتهای چند جانبه شکل گرفته و هر جزئی با اجزای فروتر (پسادستی) و فراتر (فرادستی) ارتباط می یابد، لذا بین ارتباط جزء فروتر با فراتر و ارتباط جزء فراتر با فروتر تفاوتهایی وجود دارد که به صفات مرتبه ای وجود بر میگردد، چرا که صفات مرتبه ای مختص هر مرتبه متناسب با شدت و ضعف آن مرتبه متفاوت است.  
هر فردی در نظام هستی، آمادگی پذیرش دیگری را دارد و همه صفات هویت بخش را نیز در خود دارد و دارای ویژگی مشمول پذیری و در بر دارندگی میباشد، چه فراتر باشد و چه فروتر. اما در عین حال محدودیتی هم دارد و آن این است که دیگری را در خود میبیند، لذا درکش از دیگری بسیط و محدود است و قادر به درک شخصیت دیگری، آنگونه که هست، نمیباشد و صفات هویت بخش مرتبه او را درک نمیکند.  
شخصیت در واقع همان تشخص وجودی و تمایز بخش و هویت بخش هر جزء در مقایسه با دیگری است.
وجود مرتبه پایین تر،  در عین شمول پذیری و آمادگی برای تفاهم، محدود به خود است و درکی از شخصیت مرتبه بالاتر ندارد.  
شمول یعنی در بردارندگی و دیگری را در خود می بیند و به خود محدود میکند، اما اشتمال یعنی در برگیرندگی و دیگری را در جایگاه خودِ دیگری درک میکند و در خود محدود نمیکند.
وجود مرتبه بالاتر، نسبت وجودات پائینی احاطه و اشتمال دارد و آنها را در خودشان درک می کند.  
در اشتمال و احاطه گری، جزء فراتر، حرکت و فراروندگی دارد و در واقع قوه و ظرفیت دارد، اما در شمول، سکون و فعلیت بیشتر است، لذا جزء پایین تر فعلیت بیشتر، اما قوه کمتری دارد.

بنا به قولی؛ ملائکہ افضل اند، چون فعلیت بیشتری دارند، اما انسان اشرف است، چون استعداد بیشتری دارد.

دربردارندگی، بودن را عطا می کند، دربرگیرندگی، شدن و حرکت را می بخشد.
هرچه به سمت قاعده هستی میآییم، فعلیت و ویژگی ذاتی بیشتر می شود، اما هر چه به مراتب بالاتر می رویم و به راس نزدیک میشویم، ویژگی مرتبه ای افزایش یافته و قوه گی بیشتر میشود، و در واقع هرچه به قاعده نزدیک میشوم، فعلیت و در بردارندگی و بودن، بیشتر و هر چه بالا می رویم، در برگیرندگی، قوه گی و استعداد افزایش می یابد.

نکته مهم: در نسبت، رابطه دوسویه بوده و اجزاءِ نسبت به هم علوی ندارند.

جز فراتر دو ویژگی دارد:

  1. شمول و در بردارندگی را بصورت فعلیت دارد که ویژگی ذاتی وجود است.  
  2. اشتمال و در برگیرندگی که صفت مرتبه ای وجود است و نسبت به مادون احاطه دارد.
  • موجود نزدیک به راس اشتهای در برگیرندگی دارد که بر اساس آن، حرکت و انتخاب گری واقع می شود.
  • انسان در کمال اشتداد است و دارای قوه گی و استعداد بیشتری است.
  • انسان دارای دو خود است:  خود فعلیت یافته و خود فعلیت نایافته
    ویژگیهای خودِ فعلیت یافته در انسان :
  1. در بردارندگی وسیعتر نسبت به سایر موجودات.
  2. قوه در قوه بودن فعلیت دارد. یعنی جهل نسبت به استعداد و توانایی وجود ندارد، یعنی در برگیرندگی را بطور بالقوه دارد و به آن آگاه است. ویژگی های فعلیت نایافته ای که اشتیاق و شوق خواستن را در انسان برمی انگیزد.
  3. انسان میتواند با ذهنش خود را خارج از نسبت ببیند و پیراسته از دیگری درک کنند و در شخصیت فردی خود، صفاتش را خارج از نسبت درک کند.

شوق در برگیرندگی و قوه گی اگر موجب حرکت گردد، بسط وجودی انسان شکل گرفته و احاطه وجودی فعلیت می یابد و در بردارندگی موجودات دیگر را پاسخ میدهد و آنها دربردارندگی جدیدی را در ساحت انسان تجربه میکنند و کمال می یابند و با به کمال رسیدن آن موجودات، انسان نیز به کمال میرسد.

هر موجودی دو کمال دارد:

  1. کمال ذاتی و فعلیت یافته و در بر دارنده و اولیه.
  2. کمال ثانویه، که با حرکت انسان به سوی او، برای آن موجود ایجاد می گردد و مشمول در برگیرندگی انسان واقع میشود و کار کرد انسانی یافته و ارتقاء وجودی می یابد.

"انا سخرنا الجبال، معه يسبحن بالعشى والابكار"

یعنی؛ موجودات همراه انسان تسبیح میکنند و تکامل ثانویه می یابند.
فرق بین اسم وصفت، فرق بین فرارونده و فرابوده، و همچنین فرق بن حرکت و فعلیت، و فرق بین در برگیرندگی و در بردارندگی است.