به نام حضرت دوست

 

دوستان گرامی !

خواهران و برادران مسجدی ام !

 با سلام و تجدید ارادت !

در این 5 سال که افتخار دوستی و خدمتگزاری شما را یافتم فرصت های زیادی برای سخن گفتن با شما داشته ام ، فرصتهایی که با وجود فراوانی شان ، اما شیرینی در کنار شما بودن ، گذشت آن را سریع و نامحسوس نمود. این بار نیز همچون بسیاری موارد دیگر بنا ندارم تا به آداب  و رسوم معمول و رایج مقیّد باشم و گزارشی از آنچه که گذشت به محضر شریف شما ارائه دهم و یا از کمیت و حجم فعالیتها سخن بگویم چرا که اولا باور دارم دادارِ عالم بهترین داور است و هیچ چیز از نگاه او پنهان نیست ، نه گندم نماییِ جوفروشان می تواند در حضرت « أحکم الحاکمین » مؤثر افتد و نه بی ارزش نمودن کالای دیگران می تواند خدای « بصیر و خبیر » را بفریبد . اگر کاری برای او انجام گرفته ، آگاهی همو کافی است و اگر جز برای او بوده ، « تباه شده ای » است که جای تفاخر و به خود بالیدن ندارد.

همچنین به هوشمندی و تیزبینی شما عزیزان نیز باور دارم و می دانم که همهء آنچه را که باید ، می دانید و گفته من و امثال من چیزی بر دانستهء شما و قضاوتی که در خلوت خود خواهید داشت نمی افزاید.

علاوه بر تمام اینها هرگونه داوری منطقی و نقد منصفانه در مورد خوب و بد رفتارها و عملکردها ، زمانی امکان پذیر است که منطق و اندیشه ای که تصمیم ها و رفتارها از آن ناشی شده اند مورد توجه قرار گیرد . در واقع عقلانیتِ نظری و اندیشگی ( تئوریک ) بر عقلانیت عملی و رفتاری ( پراکتیک ) مقدم است. حجم زیاد تصمیم گیری ها ، اقدامات و گفتارهای غیر هدفمند که از عقلانیت و منطق قابل فهمی تغذیه نمی کند هرگز نمی تواند مبنای شناخت و قضاوت در مورد زشت و زیبا و نیک و بد قرار گیرد. و اینک می توانم تنها به این سخن بسنده کنم که در این مدت تمام سعی من و همکارانم بر این بود تا هیچ برنامه و رفتار غیر هدفمند و اندیشیده ناشده ای انجام نگیرد و هر آنچه که انجام شد در وقتِ خود از منطق روشن و قابل دفاعی برخوردار بود و کوشش شد تا این منطق در ضمن سخنرانیها ، بیانیه ها و مصاحبه های مختلف ، تبیین عمومی یابد و اینک تمام آنها در دسترس و در معرض نقد و قضاوت قرار دارد.

در این سالها ، شخصاً ، دوست تر می داشتم که می توانستم بسیار بیشتر از آنچه که بود وقت خود را با شما و درون مسجد می گذراندم اما ضرورتهای موجود ، وظیفه ام را در چهارچوب فعالیتهای مرکز اسلامی بگونه ای دیگر رقم زد.

در جامعه ای که به هر دلیل تصویر نادرستی از اسلام و مسلمانان انعکاس یافته است یک مسلمان خوب و وظیفه شناس نمی تواند بی توجه به این مسآله و غافل از این که در اطرافش چه می گذرد به اعمال دینی و مذهبی خود بپردازد و به قضاوت و داوری دیگران نسبت به خود بی تفاوت باشد. از سیرهء پیامبر اسلام (ص) آموخته ایم که هرگز نباید به گونه ای رفتار کرد و یا به گونه ای سخن گفت که منشأ سوء تفاهم و برداشت های نادرست در دیگران گردد. که اگر چنین کردیم مسئولیت بخش عمده ء این سوء تفاهم ها و داوریها و شناختهای نادرست که در دیگران پدید آمده است بر عهدهء ماست و باید خود را سرزنش کنیم و این یعنی آنکه ، لازمهء دیندار بودن و زندگی مؤمنانه داشتن ، تلاش برای ایجاد تفاهم با محیط پیرامون است. منطقِ « یا با من » و« یا بَر من » ایده ای کاملا غیر عقلانی و غیر اسلامی است. اینکه دیگران را فقط با معیار ارزش ها و عقاید و سلائق مورد قبول خودمان مورد ارزشیابی و سنجش قرار دهیم و هر کس که در دایرهء عقیده و سلیقهء ما قرار گرفت مورد محبت و هر کس که خارج از آن بود مورد ستیز و نفرت قرار گیرد ، در تضادّ آشکار با آموزه های اسلامی قرار دارد .

اگر اسلام به همزیستی و تعامل دوستانه با غیر مسلمانان دعوت می کند ، هرگز به عنوان یک تاکتیک و یا شیوه ای برای جذب دیگران نیست بلکه از آن روست که « تفاهم » و احترامِ بر مبنای درک متقابل از یکدیگر را از بزرگترین ارزشهای اخلاقی انسان        می داند .

متاسفانه بیماری مطلق اندیشی موجب شده که حتی برخی افراد ، « گفتگو ( دیالوگ ) » را نیز به عنوان راهی برای نزدیک کردن دیگران به خود و تحمیل عقاید خویش به آنان به کار گیرند نه برای نزدیک شدن دو طرف به یکدیگر !

 در این سالها کوشیده شد تا با طرح ایدهء « گفتگوی برای تفاهم » به عنوان جایگزینی در برابر « گفتگوی برای تبلیغ و مسیونری » و یا حتی « گفتگو برای گفتگو » ، و با افزایش سطح کارآمدی « گفتمان گفتگوی ادیان » نتایج آن از پشت دربهای بستهء اتاق های گفتگو و سالن های سخنرانی به میان جامعه راه یابد و اثر آن در توسعهء تفاهم اجتماعی و دوستی میان پیروان ادیان مختلف ظهور یابد .

نباید اینگونه پنداشت که سکولاریسم موجود در ذات جامعهء غربی مانع دینداری و مسلمانانه زیستن است.

محصول سکولاریسمِ مورد قبول این جامعه چیزی جز جامعهء پلورال و تکثرگرا نیست که اعضای آن در عین سازگاری و تفاهمی که بایکدیگر دارند و احترامی که به حقوق یکدیگر می گذارند دارای هویت های دینی و مذهبی مختلفی می باشند و اقلیّت و  اکثریت از حقوق فردی و دینی یکسانی برخوردارند . آنچه که این جانب با نام « بومی سازی اسلام و مسلمانان » در این سالها از آن سخن گفته ام ، فرایندی است که تحقق و به نتیجه رسیدن آن با شناخت ظرفیت های موجود در این جامعه امکان پذیر است . حفظ هویت اسلامی نسل های مسلمان ، ضرورتی قطعی و تردید ناپذیراست که باید با تمام توان برای آن کوشید . ولی با کسانی که گمان می کنند لازمهء حفظ و تثبیت این هویت ، ایجاد تضادّ با جامعه و فاصله گرفتن از آن است ، هرگز همفکر و موافق نیستم ، بلکه به جدّ معتقدم دست یابی به این هدف فقط در شرایط تفاهمی از دو طرف امکان پذیر است و برای ایجاد این شرایط تفاهمی هم باید واقعیت وجود مسلمانان و حقوق فردی و مذهبی آنان شناخته شود و هم از این سو باید ظرفیت ها و امکانات موجود در جامعه را شناخت و آنگاه بر اساس این ظرفیت ها و عناصرِ سازگارموجود ، به بومی سازی پرداخت. با تکیه بر تقسیم بندیهای مؤمن و کافر و یا دارالکفر و دارالایمان که در مورد پیروان سایر ادیان فاقد ریشه های قرآنی می باشد نمی توان به تفاهم دست یافت و با این نگاه که تنها خود را مؤمن و دیگران را کافر بدانیم و یا یک سوی زمین را سراسر دارالکفر و آن سوی دیگر را یکسره دار الایمان بنامیم نمی توان الگوی همزیستی ( تعایش ) مسلمانان در جامعهء غربی را تبیین نمود.

سرنوشت اقلیت مسلمان در جوامع اروپایی و غربی جدای از سرنوشت کلّی جامعه رقم نمی خورد . این یک واقعیت است که بسیاری از مسلمانان در این جوامع ، از کشورهای مختلف آمده اند و شاید تمایل داشته باشند که همچنان در حال و هوای وطن اصلی خود بسر ببرند اما نمی توان در این جامعه بود ولی در جای دیگر زندگی کرد . اگر در این جامعه هستیم باید در این جامعه زندگی کرد و خانهء خود را در همین جامعه بنا ساخت و در همین جامعه باید مسلمان و مؤمنانه زیست و برای این کار باید ظرفیت ها و امکانات موجود در همین جامعه را شناخت . نگاه معطوف به جای دیگری خارج از این جامعه نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه بر انبوه مشکلات موجود ،  تنش میان فرد و جامعه را نیز خواهد افزود .

فرایند بومی سازیِ اسلام نیز معطوف و متوقف بر درک این واقعیت است و به فضل و لطف الهی ، بر اساس همین نگاه بومی سازی ، شاهد تشکیل مجلس اسلامی شیعیان آلمان با حضور فعال و جدّی همهء مراکز و مساجد مختلف هستیم که با وجود آنکه بسیاری از آنها برآمده از قومیت ها و ملیت های گوناگون می باشد اما بر این نکته مهم اتفاق یافته اند که سازمان شان برآمده از جامعه آلمانی و اعضای آن به عنوان عضوی از جامعهء آلمان فعالیت می کنند . و تلاش در جهت ایجاد سازگاری اجتماعی در عین حفظ هویت اسلامی ، تعامل صمیمانه و دوستانه با پیروان سایر ادیان ، ترویج فرهنگ گفتگو به منظور توسعهء تفاهم و صلح از جمله مهم ترین اهداف این سازمان می باشد.

اینک که پس از 5 سال ، مدیریت و امامت مرکز اسلامی هامبورگ و مسجد امام علی (ع) را ترک می گویم ، خدای بزرگ را بر تمام نعمتهای بیشماری که در این مدت شامل حال این بندهء کوچک خود نمود با تمام وجود سپاسگزارم.

-         خدای بزرگ را سپاس می گویم که امروز بر خلاف آنچه که برخی افراطیون   معتقدند که « در غرب هیچ گوش شنوایی برای مسلمانان نیست و راه هرگونه گفتگو و تفاهم بسته است » ، انبوه گوش ها و چشم های حقیقت جو را مشاهده می کنیم که آماده شنیدن و « گفتگو برای تفاهم » هستند . بسیاری از افراد این جامعه از نخبگان گرفته تا شهروندان عادی ، وجود دارند که شناخت و داوری خود نسبت به اسلام را که ناشی از پاره ای اطلاعات نادرست و مغرضانه و رفتارهای غیر عقلانی بوده است را در اثر شنیدن پیام اعتدال و عقلانیت اسلامی تغییر داده و اصلاح کرده اند و امروز شخصاً برخی از آنان از دوستان بسیار خوب اینجانب بشمار می آیند و اینک آنان نیک می دانند که اسلام را باید فراتر از تصویرهای ساختگیِ برخی هیاهوهای تبلیغاتی و رسانه ای و فراتر از دریچهء نگاه و رفتارِ مسلمان نمایان عقلِ ستیز و کینه توز شناخت.

-         خدای بزرگ را سپاسگزارم که در این مدت توفیق خدمتگزاری به بندگان خود را به من و همکارانم عطا فرمود و اینک با سرمایه ای سترگ و تجربه ای شیرین از آشنایی ها ، دوستی ها ، صمیمیتها و همدلی ها این مسئولیت را ترک می گویم.

از محبت ورزیها و بزرگواریهای تک تک شما خواهران و برادران عزیزم که آشنایی و دوستی با شما ماندگار ترین خاطره های زندگی ام را تشکیل خواهد داد کمال سپاس و تشکر را دارم.

خداوند بر این گفته ام گواه است که خدمتگزاری شما را بالاترین شرف و افتخار     می دانستم و می دانم و اگر سایهء محبت و لطف الهی را در زندگی ام حس می کنم از رهگذر همین خدمت اندک به بندگان اوست . بسیار کوشیدم تا رسم خدمتگزاری به شما را بیاموزم بر آن وفادار بمانم و در این مدت بسی بیش از آنچه که گمان می رود از شما آموختم ، نکته ها از عمل و کلام شما اندوختم و بر دانسته های اندک خود افزودم و اینک انتظار دارم کاستی ها و کوتاهی هایی که در خدمتگزاری و انجام رسم دوستی داشته ام را بزرگوارانه بر من ببخشائید چرا که یقین دارم با شناختی که از این خدمتگزار و برادر کوچک خود دارید گواهی خواهید داد که هرگز با شما ناصادق و ناراست نبوده ام و جز آنچه که باور داشته ام به زبان نرانده ام و عمل نکرده ام و هرگز آگاهانه و عامدانه حرمت و احترام هیچ انسانی را نادیده نگرفتم  و اگر کاستی و قصوری هم بود – که بود – معطوف به اراده و آگاهی نبود. و امیدوارم همچون گذشته ، همچنان با حضور گرم و صمیمی خود بر رونق محافل و مجالس مسجد امام علی (ع) و برنامه های مرکز اسلامی هامبورگ در تحت مدیریت برادر گرامی ام حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای شیخ رضا رمضانی که از شایستگی های علمی و اخلاقی فراوانی برخوردارند ، بیافزائید و بدین وسیله شرایط را برای موفقیت افزون ایشان و کسب رضایت الهی فراهم سازید.   

 

برادر و خدمتگزار کوچک شما - سید عباس حسینی قائم مقامی

هامبورگ – آپریل 2009

منبع خبر