در واقعیت تاریخی همه ادیان با این موضوع مواجه می شویم که جدال ها و تناقض ها و چالش های میان دینداران و میان افراد و گروه هایی که خود را به دین منتسب می کنند و متولی امر دین می دانند، وجود دارد...

بالاخره یک حقیقتی به نام دین وجود دارد که  مثل هر حقیقت دیگری که وقتی انسان با آن مواجه می‌شود مسئولیت‌آفرین است، در مورد دین نیز انسان نمی‌تواند آن را نادیده گرفته و از ظرفیت بی نظیر آن برای کمال یابی محروم بماند. ولی چرا بسیاری از کسانی که ادعای تدین و تعبد دینی دارند در حوزه هایی از زندگی رفتار و اخلاقی ناسازگار دارند؟

برخی از ما متدینین، عبادت، دعا ، روضه و سینه‌زنی‌مان منظم است، اما در تعاملات اجتماعی‌ و  در برخی حوزه‌های عملی زندگی، اعمالی از ما سر می زند که با هیچ اصل اخلاقی و انسانی سازگار نیست! اینجا  نیاز به یک فرقان و شاخصه ای وجود دارد که بتوان این معما را  حل کرد و در نهایت تصمیم گرفت؛ این طرف یا آن طرف؟ و پای تصمیمش بماند و تردیدی پیدا نکند. اگر انسان این دستگیره محکم را داشته باشد، در چالش های دینداری دچار ابهام و تردید نمی شود. در قضیة عاشورا حُرّ وجود دارد و آن سی‌هزار نفری هم که می‌گویند در لشکر عمر سعد بودند هم وجود دارند. هر دوی اینها در یک موقعیت هستند، اما چطور می‌شود که حر موفق می‌شود قفل را باز کند و تصمیم بگیرد و بقیه اصلاً قفلی نمی‌بینند که بخواهند بازش کنند و به یک تصمیم برسند...