سید عباس حسینی قائم مقامی

فی حدیث طویل فی الخصال باسناده عن عّماربن أبی الأخوَص عن ابی عبدالله (ع): «... فَلاتَخرَقُوا بِهِم أما عَلِمتَ أنّ أمارَۀَ بنی أُمیّه كانَت بالسیف و العَسف و الجَورِ، و أنّ إِمامَتنا (إمارتَنا) بالرفقِ و الوَقارِ و التقّیة و حُسنِ الخُلطَة و الوَرَعِ و الإجتهادِ، فارغبوا الناسَ فی دینكُم و فیما أنتُم فیه.»
(شیخ صدوق / الخصال باب السبعة (وضع الله الاسلام علی سبعة أسهم...) / ص 354

ترجمه:
در حدیثی طولانی شیخ صدوق به سند خویش از عماربن أبی أخوص، و او از امام صادق(ع) روایت می كند:
(در ابتدای حدیث امام صادق (ع) پیرامون مراتب و درجات ایمان و ضرورت رعایت نرمش و مدارا با دیگران به تفصیل سخن می گوید و پس از بیان داستانی بس شنیدنی، در خصوص دین گریزی یك تازه مسلمان در اثر مشاهده رفتار دوست مسلمانش می فرمایند:)
«به مردم سخت نگیرید، مگر نمی دانی كه زمامداری بنی امیه بر اساس شمشیر، خشونت و ستم بنا نهاده شده بود، اما رهبری (و زمامداری) ما بر اساس نرمی و مدارا، الفت و دوستی، وقار و آرامش، احترام به عقاید و عواطف دیگران (تقیه مداراتی)، تعامل و روابط نیكو با دیگران، پرواپیشگی و تلاش جدی استوار است؟ پس (با رفتار درست خویش) سازگاری درونی (رغبت) مردم با دینتان و آنچه كه بر آن هستید را برانگیزید.

حدیث دوم: ضرورت عدالت و پرهیز از خشونت و ظلم
و قال علی(ع) لزیادبن أبیه – و قد استخلف لعبدالله بن العباس علی الفارس و أعمالها، فی كلام طویل كان بینهما، نهاه فیه عن تقدم الخراج:«استَعمِل العدلَ، و أخذَرِ العَسفَ و الحیفَ. فإنّ العَسفَ یَعُود بالجَلاءِ و الحَیفَ یَدعُو إلی السَّیف.» (نهج البلاغه/ كلمات قصار 476)

ترجمه:آن گاه كه علی(ع) زیادبن أبیه را در حكومت فارس و توابع آن به جای عبدالله بن عباس گمارد، در سخنانی طولانی او را از دریافت  مالیاتهای بی رویه (و بدون آنكه در برابر ارایه خدمات باشد) زنهار داد و بدو فرمود:
«بر اساس عدالت عمل كن و از خشونت، سخت گیری و ستم و بیداد بپرهیز! بی تردید خشونت و سخت گیری موجب جلای وطن (و مهاجرت شهروندان از شهر و دیار خود) می شود و اجحاف و بیداد به سلاح(شمشیر) فرا می خواند.

****حدیث سوم : ضرورت آسیب شناسی ایمان دینی
عن علِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ:  إِنَّ بَنِی أُمَیَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِیمَ الْإِیمَانِ وَ لَمْ یُطْلِقُوا تَعْلِیمَ الشِّرْكِ لِكَیْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَیْهِ لَمْ یَعْرِفُوه .‏اصول الكافی    (كتاب ایمان و كفر – یك باب پس از باب أدنی ما یكون العبد به مؤمناً)

امام صادق (ع) فرمود : « بنی امیه ، مردم را در آموزش و فراگیری ایمان آزاد گذاردند ولی اجازه نمی دادند كه [معیار ها و نشانه های ] شرك را یاد بگیرند برای اینكه آنگاه كه مردم را به شرك وا داشتنـد آنرا نشناسند [و تحت نام ایمان آنرا بپذیرند ]
بیان :
این حدیث شریف را به دو گونه می توان تفسیر نمود :
نخست اینكه باید توجه داشت كه جمله پایانی حدیث ( لِكَیْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَیْهِ ...) در بر گیرنده علت این رفتار بنی امیه است و لذا هر تفسیر و توضیح این حدیث شریف باید متناسب با این علت باشد.
1 /  مضمون حدیث شریف اینست كه بنی امیه در تحت پوشش تبلیغ ایمان دینی ، صرفاٌ  بر جنبه های تعبد و اطاعت پذیری دین تأكید می كردندو زمینـۀ آگاهی و شناخت مردم به ماهیت و گونه های مختلف شرك را از میان بردند ، حال آنكه اگر مردم در بستر آزادی ، امكان آگاهی یافتن و شناخت افكار گوناگون را بیابند بی تردید عقلانیت نهفته  در اندیشه دینی و ایمانی در برابر منطق غیر عقلانی شرك به نیكی نمایانده می شود و همین موجب تعمیق و توسعه ایمان در ذهن و جان مردم و انكار و گریزشان نسبت به شرك  خواهد شد. همانگونه كه قرآن نیز آگاهی یافتن  از آراء و افكار مختلف و انتخاب بهترین ها را مورد تأكید قرار داده و آن را از نشانه های عبو دیت و بندگی می داند (فبشّر عباد الذین یستمعون القول و یتّبعون أحسنه )

بنی امیه در سیاستهای آموزشی و فرهنگی خود صرفاٌ به جنبه های اثباتی ایمان می پرداختند و از شرك و مظاهر گوناگون آن كه آفت ایمان به شمار می روند سخن نمی گفتند تا مؤمنان و دینداران از كژ روی ها و رفتار های شرك آلود آنان آگاهی نیابند . بنابر این با سوء استفاده و بهره گیری از این نا آگاهی و بی اطلاعی مردم با اختلاط شرك به ایمان ، افكار و رفتارهای شرك آلود را نیز به نام ایمان نزد مردم مشروع جلوه می دادند


از این حدیث شریف استفاده می شود كه ایمان ، فقط و فقط در بستر آزادی و برخورداری از عقل نقّاد تولد و رشد می یابد و هیچگاه با تبلیغات و آموزشهای یك سویۀ به ظاهر دینی ، نه تنها نمی توان به رشد و توسعۀ ایمان كمك نمود ، بلكه شیوه ای مؤثر و در عین حال جاهلانه و یا فریبكارانه در راستای از بین بردن بنیادهای ایمان و اصول تفكر دینی است و به همین دلیل بنی امیه كه از سیاستهای فوق العاده پیچیدۀ فرهنگی برخوردار بودند و به منظور تثبیت و توسعۀ قدرت خود و خارج كردن اهل بیت – كه آنان را رقیب و دشمن خود می دانستند -  از شیوه های حسابگرانۀ فرهنگی بهره می گرفتند تا آنجا كه بطور هدفمند به توسعۀ و رواج برخی اندیشه های كلامی و شبهات فكری می پرداختند در این زمینه نیز آگاهانه و فریبكارانه در قالب اظهار پایبندی و وفا داری به ایمان دینی ، در جهت نا بودی آن گام بر می داشتند.

2 /  تفسیر دیگری كه بر این حدیث شریف می توان ارائه نمود كه البته با تفسیر نخست كاملاً قابل جمع است ، اینكه بنی امیه در سیاستهای آموزشی و فرهنگی خود صرفاٌ به جنبه های اثباتی ایمان می پرداختند و از شرك و مظاهر گوناگون آن كه آفت ایمان به شمار می روند سخن نمی گفتند تا مؤمنان و دینداران از كژ روی ها و رفتار های شرك آلود آنان آگاهی نیابند . بنابر این با سوء استفاده و بهره گیری از این نا آگاهی و بی اطلاعی مردم با اختلاط شرك به ایمان ، افكار و رفتارهای شرك آلود را نیز به نام ایمان نزد مردم مشروع جلوه می دادند و چون مردم با آسیبهای ایمان و مبانی ، مظاهر و گونه های مختلف شرك آشنا نبودند به طور طبیعی توانایی باز شناسی و داوری در مورد اینكه چه چیزی واقعاً از ایمان است و چه چیزی از شرك ! را نداشتند. در واقع در این سخن امام (ع) یكی از شیوه ها و راههای اصلی سوء استفاده از نام دین و ایمان دینی و یكی از مهم ترین ریشه های شكل گیری افكار التقاطی و انحرافی در پوشش دین مورد گوشزد قرار گرفته است. نكتۀ دقیق آنكه امام (ع) از آفت و آسیب شرك بر پیكر ایمان سخن می گوید و نه از كفر ؛ چرا كه این شرك است كه قابلیت آمیخته شدن با ایمان دینی و در نهایت سوء استفاده از آن را دارد. اما كفر آشكارا در تضاد با ایمان می باشدو اگر در یك جامعۀ دینی مردم با گونه های مختلف شرك كه می تواند آفت ایمان باشد آشنا نگردند، آنگاه می توان هر چیزشرك آلودی را به نام دین و ایمان به آنان قبولاند .

در قرآن وسنّت ،گونه های متعددی از شرك كه می تواند آفت ایمان گردد معرّفی شده است. بی تردید منظور از شرك در این سخن امام (ع) شرك اعتقادی به معنای باور به دو گانگی آفرینندۀ جهان ( ثنویّت ) نیست بلكه اقسام دیگر شرك كه گاه در روایت از آن به عنوان شرك خفیّ ( شرك پنهان ) نامبرده می شود ، تهدید اصلی برای « ایمان» در یك جامعۀ اسلامی می باشد . اصالت بخشیدن به افراد و شخصیتها به جای اصالت معیار ها و ملاك ها ، غلوّ و تقدیس گرایی ، ظاهرگرایی و مصلحت گرایی های افراطی ،تظاهر و ریا، دین فروشی و استفاده ابزاری از اعتقادات دینی، رواج حیله های شرعی برای توجیه بی اخلاقی ها و غیبتها و تهمتها و منفعت جویی ها ودنیا طلبی ها  و .... نمونه های شرك پنهان اند كه سخت ترین ضربه را بر پیكرۀ ایمان وارد می سازند و اگر دینداران با این آفتها آشنا نشوند ، چه بسا كسانی با پوشش دین ، ایمان آنان را به شرك بیالایند و ایشان را از روح ایمان تهی سازند. بنابراین بر خلاف تلقی و تصور رایج ، صرف شناخت جنبه های اثباتی دین و شناخت اصول ایمان برای دینداری حقیقی و حفظ اصالت ایمان كافی نیست . بلكه باید در كنار آن به جدّ ، اصول و مظاهر شرك را نیز باز شناخت و باز شناسی شرك و آفات ایمان یكی از مصادیق بارز « بصیرت دینی» است كه در آموزه های اهل بیت (ع) مورد تأكید قرار گرفته است.

ایمان و كفر با یكدیگر قابل جمع نیستند ولی شرك می تواند در غفلت و جهل مؤمنان و دینداران ، در كنار ایمان خانه گزیند و آنرا از درون تهی ساخته و ظاهر و پوسته ای بیش از آن باقی نگذارد و لذا بفرمودۀ امام صادق (ع) امویان كه در صدد سوء استفاده از احساسات دینی بودند با بهره گیری از همین شیوۀ فرهنگی ، به اعمال و رفتار خود مشروعیت می بخشیدند. در قرآن كریم به گروهی از رهبران و شخصیت های تاثیر گذار اشاره می شود كه به آتش دوزخ گرفتار آمده اند و ویژگی آنان اینست كه با حیله های به ظاهر مشروع ، دیگران را تحت نفوذ و پیروی قرار میدادند و در نهایت خود و آنان را به آتش دوزخ دچار نمودند :
 

وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ / قالُوا إِنَّكُمْ كُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْیَمینِ
 28 و27  سوره صافات